مکانیسم‌های دفاعی | معرفی ۱۹ مورد از پرکاربردترین مکانیسم‌های دفاعی

چگونه مکانیسم‌های دفاعی خود را شناسایی کنیم؟

به این جمله از اولین پرده و اولین صحنه نمایشنامه شاه لیر دقت کنید:

«او کوچک‌ترین شناختی از خود ندارد.»

مخاطب این جمله شاه لیر است؛ شاه ثروتمندی که تصمیم می‌گیرد دارایی‌اش را بین دخترانش تقسیم کند. به هنگام تقسیم اموال از آن‌ها درخواست می‌کند تا نظر خود را در مورد او بیان کنند. گونریل و ریگان دو خواهر بزرگ‌تر، تملق می‌گویند و به راحتی دل پدر را به دست می‌آورند. وقتی نوبت به دختر سوم یعنی کوردیلیا می‌رسد، با وجود اینکه مهربان است اما تملق نمی‌گوید و منفور پدر می‌شود. شاه لیر او را از سرزمین خود بیرون می‌اندازد و اموالش را بین گونریل و ریگان تقسیم می‌کند. چندی بعد نیز دو خواهر تملق‌گو رفتارشان تغییر می‌کند و شاه لیر را از عرش به فرش می‌رسانند.

داستان شاه لیر فراتر از یک داستان است. او در مقابل تعریف‌ها و تمجیدهای گونریل و ریگان نرم می‌شود اما وقتی کوردیلیا از تملق خودداری می‌کند خشمگین می‌شود. شاه لیر خوشیفته است و افراد خودشیفته محتاج تعریف‌های دیگران هستند. آن‌ها نمی‌توانند بی‌اعتنایی را تحمل کنند و به همین خاطر است که شاه لیر نتوانست خودداری از تملق دختر مهربانش را بپذیرد.

باری، من معتقدم برخی از ما نیز به مانند شاه لیر خود را نمی‌شناسیم و این عدم شناخت موجب می‌شود تا بسیاری از اوقات قافیه را به بدترین شکل ممکن ببازیم. موقعیتی که در ادامه ذکر می‌کنم را تصور کنید:

پس از یک روز کاری دشوار و شنیدن غرولندهای مداوم رییس‌تان به خانه بازمی‌گردید. همسرتان مشغول پخت و پز است و از قضا چیزی نیاز دارد که در خانه موجود نیست. او از شما درخواست می‌کند اگر امکانش هست بروید و خریداری کنید. حال شما که در وضعیت فلاکت‌باری هستید، به یکباره عصبانی می‌شوید و داد و بیداد راه می‌اندازید.

در نگاه اول ممکن است این واقعه طبیعی به نظر برسد اما ناگهان متوجه می‌شویم عامل ناشناخته‌ای در پشت صحنه اثرگذار است. ما مرتکب احساس شدیدی شدیم بدون اینکه از وجودش باخبر باشیم. به بیانی روشن‌تر ما از مکانیسم دفاعی به نام جابه‌جایی استفاده کرده‌ایم تا از خود محافظت کنیم. اگر خود را نشناسیم همانند شاه‌لیر مرتکب فلاکت‌هایی خواهیم شد که عاقبتی جز پشیمانی ندارند. حال بهترین راه برای شناخت خود، آگاهی به مکانیسم‌های دفاعی است. در این مقاله می‌خواهیم تمامی آن‌ها را با ذکر مثال و تمرین بررسی کنیم.

مکانیسم‌های دفاعی چگونه کار می‌کنند؟

شاید گمان کنیم مکانیسم‌های دفاعی هدفی جز نابود کردن ما ندارند اما همان طور که از نام‌شان پیداست، نقش بسزایی در دفاع از ما در برابر خطرات دارند. بیایید به سیستم رایانه‌مان دقت کنیم؛ چه زمانی برنامه‌آنتی‌ویروس هشدار می‌دهد؟ وقتی که متوجه شود عنصر ناشناخته‌ای در حال ورود به کامپیوتر است. به این فکر کرده‌اید اگر این هشدارها نبودند چه بلایی بر سر رایانه‌مان می‌آمد؟

حال نقش مکانسیم‌های دفاعی در دوران کودکی بی‌شباهت به آنتی‌ویروس نیست. زیگموند فروید معتقد بود این مکانیسم‌ها بخش کلیدی از روند بقای ما در دوران کودکی به شمار می‌روند چرا که در کودکی بی‌دفاع هستیم.  به عنوان مثال ممکن است پدرمان سیلی به گوش‌مان بنوازد ولی از آنجایی که پناهی به غیر از او نداریم، احساس خشم خود را سرکوب می‌کنیم. اگر این مکانیسم‌های دفاعی نبودند، بسیاری از ما در اوان کودکی فرار می‌کردیم و بقایمان به خطر می‌افتاد.

بنابراین هدف مکانیسم‌های دفاعی امدادرسانی به ما در برابر موقعیت‌های تهدید کننده است اما چرا در مثال مردی که بر سر همسرش فریاد می‌کشد چنین نبود؟ برای پاسخ دادن به این سوال می‌بایست از چگونگی تشکیل مکانیسم‌های دفاعی و نقش اثرگذارشان در دوران بزرگسالی آگاه شویم.

چرا باید مکانیسم‌های دفاعی را بشناسیم؟

فروید معتقد بود مکانیسم‌های دفاعی واکنش‌هایی در برابر اضطراب هستند. او اضطراب را به سه نوع عینی، روان‌نژندی و اخلاقی تقسیم کرد و بروز آن‌ها را حاصل تعارض میان نهاد، خود و فراخود می‌دانست. در ادامه به صورت مختصر با هر کدام از این موارد آشنا می‌شویم:

  • اضطراب عینی: منشأ این اضطراب در دنیای خارج قرار دارد مثل ترسیدن از زلزله یا حیوانات وحشی.
  • اضطراب روان‌نژندی: حاصل تعارض میان نهاد و خود است و از غرایز حاصل می‌شود. این نوع از اضطراب می‌تواند به صورت ترس مرضی، واکنش‌های وحشت‌زدگی (پنیک) و اضطراب مبهم بروز کند.
  • اضطراب اخلاقی: حاصل وجدان فراخود است و به صورت احساس گناه یا شرمساری بروز می‌کند. این اضطراب حاصل تعارض میان نهاد و فراخود است.

روان ما برای کنار آمدن با اضطراب عینی نیازمند اقدام معقولانه است یعنی وقتی زلزله می‌آید باید پناه بگیریم. اما واکنش‌ها در برابر اضطراب روان‌نژندی و اخلاقی تنها به وسیله مکانیسم‌های دفاعی صورت می‌گیرند. به عنوان مثال ممکن است نهاد (منشأ غریزه) از شما بخواهد عملی برخلاف عرف انجام دهید در این صورت اضطراب حاصل از آن فراخود (وجدان) را بیدار می‌کند. اگر می‌خواهیم از این تعارض خلاص شویم می‌بایست یا به خواسته نهاد گوش کنیم یا اینکه یکی از مکانیسم‌های دفاعی که در ادامه مقاله ذکر می‌کنیم را به کار ببریم.

ممکن است این سوال را بپرسیم که مکانیسم‌های دفاعی در بزرگسالی چه نقشی ایفا می‌کنند؟ همان طور که گفتیم استفاده از مکانیسم‌های دفاعی در کودکی لازم است چون جنبه بقا دارند و فردیت‌مان را حفظ می‌کنند اما در بزرگسالی به جای آنکه انرژی را به رشد خود اختصاص دهیم، صرف اجرای مکانیسم‌های دفاعی می‌کنیم و در نتیجه از رشد جا می‌مانیم. بنابراین ضروریست هر چه زودتر مکانیسم‌های دفاعی خود را شناسایی کرده و راه رشد خود را هموار کنیم.

معرفی مکانیسم‌های دفاعی

پیش از بررسی مکانیسم‌ها لازم می‌دانم نکته‌ای را گوشزد کنم. ممکن است با آگاهی یافتن از مکانیسمی که آن را استفاده می‌کنیم دچار تنش شویم. این تنش کاملن طبیعی است چرا که روان ما از شناخته شدن طفره می‌رود و چه بسا ممکن است مکانیسم دفاعی دیگری برای منصرف کردن ما سرهم کند. ناگفته نماند در بخش انتهایی هر مکانیسم دفاعی، تمرینی هم توصیه کرده‌ام. اگر دغدغه شناخت و زندگی آگاهانه را داریم بایستی انجام تمرین‌ها را جدی بگیریم. اگر هم از انجام تمرین‌ها طفره می‌رویم بهتر است به این فکر کنیم روان‌مان در حال به کار بردن چه مکانیسم دفاعی است.

  1. انکار (Denial)

مکانیسم دفاعی انکار معمول‌ترین روش برای مقابله با احساس‌ها و تجارب دردناک است. فردی که نمی‌تواند مرگ یکی از عزیزانش را بپذیرد، طوری برخورد می‌کند گویی آن فرد زنده است. می‌توانیم بگوییم انکار به مثابه نوعی دروغ تجلی می‌کند؛ می‌دانیم آنچه تصور می‌کنیم دروغی بیش نیست اما از آنجایی که تصور آن آرام‌مان می‌کند باورش می‌کنیم.

مکانیسم‌های دفاعی انکار به مثابه دروغ تجلی می‌کند.

نکته‌ دیگری که می‌بایست در مورد انکار به خاطر بسپاریم نحوه بروز آنست. این مکانیسم دفاعی معمولن نقابی از جنس خیالبافی و بازی دارد. مثال خیالبافی فردی است که از تنهایی در عذاب است به همین خاطر در رویاهایش دختر یا پسری را تصور می‌کند که می‌تواند تمام علاقه‌اش را به او ابراز کند. مثال بازی نیز کودکی است که در ضمن بازی‌اش نقش پدری سخت‌گیر را ایفا می‌کند.

تمرین کنیم

  • آیا زمانی بوده که مشکلی یا موقعیت ناخوشایندی را انکار کرده باشید، حتی زمانی که شواهد روشنی مبنی بر وجود آن وجود داشته باشد؟ در مورد این موقعیت بیشتر توضیح دهید. چه چیزی را انکار می کردید؟ چرا فکر می کنید آن را انکار می کردید؟ چه پیامدهایی داشت؟
  • آیا تا به حال در به خاطر آوردن رویدادهای مهم یا جزئیات مربوط به یک موقعیت دشوار مشکل داشته‌اید؟ چه موقعیتی بود؟ چه چیزی را نمی توانید به یاد بیاورید؟ فکر می کنید چرا نمی توانید آن را به یاد بیاورید؟
  • آیا تا به حال احساسات خود را سرکوب کرده‌اید یا وانمود کرده‌اید همه چیز خوب است، حتی زمانی که به وضوح ناراحت یا مضطرب بوده‌اید؟ چه زمانی بود؟ چه احساسی داشتید؟ چرا آن را سرکوب کردید؟ چه پیامدهایی داشت؟
  1. واپس‌زنی یا سرکوب (Repression)

سرکوب فرآیندی است که به وسیله آن یک کشش نامطلوب تمامن از صحنه خودآگاهی به بیرون رانده می‌شود. هر قدر نفوذ فراخود (وجدان) در ساختمان شخصیت بیشتر باشد به همان میزان با سرکوب بیشتری مواجه خواهیم بود. مکانیسم دفاعی سرکوب دو ویژگی اصلی دارد؛ نخست اینکه تمامی مکانیسم‌ها در خدمت آن هستند و دوم اینکه انرژی فراوانی را به خود اختصاص می‌دهد. تجربه شخصی من می‌تواند نحوه عملکرد این مکانیسم دفاعی را توضیح دهد:

من کودکی فاجعه‌باری پشت سر گذاشته‌ام. در ابتدای نوزادی مادرم ترکم می‌کند و تربیت من به دست افراد نااهلی سپرده می‌شود. سپس در پنج سالگی پدرم تجدید فراش می‌کند و این بار غولی به نام نامادری را بالا سر خود مشاهده می‌کنم. طی این سال‌ها شکنجه‌های جسمی و روحی وحشتناکی را پشت سر گذاشته‌ام و دریافته‌ام ناخودآگاه در حال سرکوب هستم. دین و اجتماع هم به طرز باورنکردنی دستور به اطاعت از والدین می‌کنند و من هم در سنین خردسالی همین کار را می‌کردم. تقاص تمام این سرکوب‌ها را بدنم پس داده و می‌دهد.

درصد بزرگی از تروماهای بزرگسالی حاصل مکانیسم‌های دفاعی سرکوب هستند.

سرکوب شاید احساسی را از حیطه خودآگاه بیرون بفرستد اما این بدان معنا نیست که آن احساس از بین رفته. بلکه ناخودآگاه ما تمامی این احساس‌های واپس‌زده را در خود جای می‌دهد و برخی مواقع در مواجهه با برخی محرک‌ها، آن‌ها را پس می‌دهد. درصد بزرگی از تروماهای بزرگسالی، حاصل سرکوب‌های دوران کودکی هستند.

تمرین کنیم

  • به زمانی در زندگی خود فکر کنید که احساس ناراحتی، ترس یا اضطراب شدید کرده‌اید. یادآوری کدام یک از جزئیات آن برایتان دشوار است؟ به نظرتان چرا از یادآوری آن عاجزید؟
  • به یکی از روابط خود بیندیشید که در آن، احساس سخت و طاقت‌فرسایی داشتید. آیا سعی کردید احساسات خود را نادیده بگیرید یا اینکه وانمود کردید همه چیز خوب است؟ آیا الگویی در نحوه واکنش خود به احساسات دشوار در روابط مختلف مشاهده می کنید؟ فکر می کنید این الگوها از کجا نشأت می گیرند؟
  • به زمانی فکر کنید که به طور ناگهانی و بدون فکر عمل کرده‌اید و بعداً پشیمان شده‌اید. قبل از انجام آن عمل چه احساسی داشتید؟ آیا فکر می کنید احساسات شما بر نحوه رفتار شما تأثیر گذاشته؟ آیا تاکنون به رفتارهای تکانشی و مخربی پی برده‌اید که نشان از سرکوب دارند؟
  1. فرافکنی (Projection)

فرافکنی یعنی نسبت دادن کشش‌ها و کوشش‌های مزاحم و نامطلوب درون خودمان به فردی غیر از خودمان. این مکانیسم دفاعی زمانی رخ می‌دهد که خود (Ego) نتواند تمایلات نامطلوب را خارج از سطح هوشیاری نگه دارد، در نتیجه آن‌ها را به دیگران نسبت می‌دهد. فایده این نسبت دادن، یافتن فردی برای همدلی است.

هدف مکانیسم‌های دفاعی فرافکنی، جلب توجه و همدلی است.

برای مثال ممکن است یک روز با خستگی شدیدی به خانه برگردیم و نسبت به اعضای خانواده بداخلاقی کنیم در حالیکه واقعن چنین قصدی نداریم. هدف از این غرغر کردن‌ها چیزی نیست جز اینکه می‌خواهیم از احساس و تجربه‌ای که درون‌مان وجود دارد خلاص شویم.

تمرین کنیم

  • به زمانی فکر کنید که به جای پذیرش مسئولیت اشتباه خود، آن را به شخص دیگری نسبت دادید یا او را مقصر دانستید. آن موقعیت چه بود؟ چه اشتباهی مرتکب شده بودید؟ چرا شخص دیگری را به جای خودتان مقصر دانستید؟
  • به زمانی فکر کنید که رفتار یا سخنان شخص دیگری را به گونه‌ای تفسیر کردید که با نیت واقعی او مطابقت نداشت با این هدف که بتوانید احساسات یا افکار منفی خود را به او نسبت دهید. آن موقعیت چه بود؟ چگونه رفتار یا سخنان آن شخص را تفسیر کردید؟ چرا به جای پذیرش احساسات خود، آنها را به او نسبت دادید؟
  • به زمانی فکر کنید که به طور ناگهانی و بدون دلیل از شخص دیگری عصبانی، آزرده یا ناامید شدید، به طوری که گویی این احساسات از جای دیگری نشأت گرفته و به او منتقل شده است. آن موقعیت چه بود؟ چه احساسی داشتید؟ فکر می کنید این احساسات از کجا نشأت گرفته بودند و چرا آنها را به جای خودتان به شخص دیگری نسبت دادید؟
  1. جابه‌جاسازی (Displacement)

در حالی که فرافکنی نسبت دادن یک کشش به فرد دیگری بود، جابه‌جاسازی عبارت است از تغییر جهت دادن یک کشش از شیئی ترسناک و نامطلوب به شیئی مطلوب‌تر که دلهره کمتری دارد. به عنوان مثال مردی پس از یک روز طاقت‌فرسای کاری به خانه بازمی‌گردد. از یک سو خستگی ناشی از کار و از سوی دیگر غرولندهای رییس دیوانه‌اش موجب شده تا خشمی عمیق درونش شکل بگیرد. ممکن است در مسیر بازگشت به خانه بر سر چند نفر از رانندگان فریاد بزند یا اینکه وقتی به خانه رسید، با کوچک‌ترین بهانه‌ای خشم خود را بر سر خانواده‌اش خالی کند.

تمرین کنیم

  • به زمانی فکر کنید که به شدت عصبانی بودید، اما به جای اینکه خشم خود را به کسی که واقعاً باعث آن شده بود نشان دهید، آن را بر سر شخص دیگری خالی کردید. آن موقعیت چه بود؟ چه کسی خشم شما را به دوش کشید؟ فکر می کنید چرا خشم خود را به جای او به شخص دیگری هدایت کردید؟
  • به زمانی فکر کنید که از چیزی به شدت می ترسیدید، اما به جای اینکه به طور مستقیم با آن ترس روبرو شوید، به دنبال راه هایی برای اجتناب از آن یا تمرکز بر چیز دیگری بودید. آن ترس چه بود؟ چگونه از آن اجتناب کردید یا از آن فرار کردید؟ فکر می کنید چرا به جای روبرو شدن با آن ترس، آن را به چیز دیگری جابجا کردید؟
  • به زمانی فکر کنید که غمگین بودید، اما به جای اینکه به خودتان اجازه غمگین بودن بدهید، به دنبال راه هایی برای سرکوب یا انکار آن بودید. آن غم مربوط به چه چیزی بود؟ چگونه آن را سرکوب کردید یا انکار کردید؟ فکر می کنید چرا به جای تجربه غم خود، آن را به چیز دیگری جابجا کردید؟
  1. واکنش‌سازی یا واکنش وارونه (Reaction formation)

مکانیسم دفاعی واکنش‌سازی دو مرحله‌ای است؛ ابتدا فرد کشش غریزه‌ای را سکوب کرده و سپس نقطه متضاد آن کشش را متجلی می‌کند. به عنوان مثال می‌توانیم مادری را در نظر بگیریم که فرزندآوری‌ او را از دستیابی به اهدافش بازداشته. از آنجایی که نمی‌تواند خشم خود را متوجه فرزندش کند، آن را سرکوب کرده و نقاب مهربانانه‌‌ای به صورت می‌زند. شخصیت مهربان نقطه متضاد خشم از فرزندآوری است که مادر به وسیله آن دمار از روزگار فرزندش درمی‌آورد. والدین هلیکوپتری نماد بارز این مکانیسم دفاعی هستند.

ناگفته نماند واکنش‌سازی از فراخود (Superego) نشأت می‌گیرد و انرژی خود را صرف مقاصد فریبنده و ریاکارانه می‌کند. مثالی که ذکر کردیم بهترین شکل ممکن از بروز این مکانیسم دفاعی است.

تمرین کنیم

  • به زمانی فکر کنید که رفتارتان یا نگرشتان نسبت به کسی یا چیزی به طور قابل توجهی با احساسات واقعی شما در تضاد بود. به عنوان مثال، فردی که به شدت از صمیمیت می‌ترسد، ممکن است بیش از حد مهربان و دلسوز به نظر برسد. آن موقعیت چه بود؟ احساسات واقعی شما نسبت به آن شخص یا چیز چه بود؟ فکر می‌کنید چرا رفتاری کاملاً متفاوت از احساسات درونی خود نشان دادید؟
  • به ارزش ها یا اعتقاداتی که به شدت به آنها پایبند هستید فکر کنید. آیا متوجه شده‌اید که این ارزش ها گاهی اوقات در تضاد با احساسات یا خواسته های واقعی شما قرار می‌گیرند؟ به عنوان مثال، کسی که به استقلال و خودکفایی اهمیت می دهد، ممکن است تمایل به وابستگی عاطفی را انکار کند. نمونه ای از این تضاد در ارزش ها و احساسات خود را بیابید. فکر می کنید چرا در این مورد خاص، ارزش های خود را به طور اغراق‌آمیزی نشان می دهید؟
  • به زمانی فکر کنید که در گفتگو با کسی، به جای اینکه به طور منطقی و متناسب پاسخ دهید، با خشم، تمسخر یا شوخی بیش از حد واکنش نشان دادید. آن موقعیت چه بود؟ چه چیزی باعث واکنش شدید کلامی شما شد؟ فکر می کنید چرا به جای ابراز احساسات واقعی خود، واکنش متضاد نشان دادید؟
  1. دوپاره‌سازی (Splitting)

مصداق بارز دوپاره‌سازی، تفکر سیاه و سفید یا همه و هیچ است. به بیانی روشن‌تر احساس‌های فرد، محیط اطراف و افرادی که او را احاطه کرده‌اند به دو قسم خوب و بد تقسیم می‌شوند. در این سازو کار دفاعی چیزی به نام حد وسط وجود ندارد و هر دو گروه مدام جاهایشان را با یکدیگر عوض می‌کنند.

برای مثال ممکن است یکی از بهترین دوستان‌مان ابتدای صبح حرف ناخوشایندی به ما بزند و به یکباره او را بدترین دوست خود بدانیم. حال همین دوست ممکن است از طرز لباس پوشیدن‌مان تعریف کند و دوباره بهترین دوست‌مان شود.

اسکات فیتزجرالد زمانی گفته بود:

«معیار هوش برتر این است که بتوانی دو دیدگاه متناقض را هم‌زمان در ذهنت نگه داری و همچنان دست به عمل بزنی.»

فارغ از اینکه جمله فیتزجرالد به هوش ربط دارد یا نه، عمل به توصیه او برای بیشتر ما دشوار است. ما ترجیح می‌دهیم چیزی که مطابق میل‌مان است را بپذیریم و آنچه مطابق میل‌مان نیست را رد کنیم. شاید برایتان جالب باشد  اگر بگویم سیاست از مکانیسم دفاعی دوپاره‌سازی بیشترین بهره را می‌برد. ( شاید این جمله برای شما هم آشنا باشد: فلان کشور بد است، فلان ارزش بد است اما کشور ما و ارزشی که ما ارائه می‌دهیم خوب است.)

تمرین کنیم

  • به زمانی فکر کنید که در مورد یک شخص یا موقعیت، فقط بر جنبه‌های مثبت یا منفی آن تمرکز کرده‌ و از دیدن جنبه‌های دیگر خودداری کرده‌اید. به عنوان مثال، کسی که از دوپاره‌سازی استفاده می کند ممکن است یک دوست را به عنوان “فرشته” یا “شیطان” ببیند. آن موقعیت چه بود؟ چگونه آن شخص یا موقعیت را دیدید؟ فکر می کنید چرا از دیدن جنبه های دیگر آن شخص یا موقعیت خودداری کردید؟
  • به زمانی فکر کنید که احساسات شما به طور ناگهانی و شدید نوسان پیدا کرد، مثلاً از عشق شدید به نفرت شدید نسبت به یک شخص خاص. آن موقعیت چه بود؟ چه احساسی داشتید؟ فکر می‌کنید چرا احساسات‌تان به این شکل نوسان پیدا کرد؟
  • به روابطتان با افراد مختلف فکر کنید. آیا متوجه شده‌اید که تمایل دارید افراد را به دو دسته “خوب” و “بد” تقسیم کنید؟ آیا حفظ روابط صمیمی با افراد دشوار است؟ به عنوان مثال، کسی که از دوپاره‌سازی استفاده می کند ممکن است به طور متناوب به شریک عاشقانه خود به عنوان “بهترین فرد دنیا” یا “بدترین فرد دنیا” نگاه کند. نمونه ای از این دو قطبی بودن را در روابط خود بیابید. فکر می‌کنید چرا تمایل دارید افراد را به این شکل دسته بندی کنید؟
  1. آرمانی‎‌سازی (Idealization)

این دیالوگ از شخصیت سَم در فیلم بی‌خوابی در سیاتل مصداق بارز آرمانی‌سازی است:

«همون بار اول که دستم بهش خورد می‌دونستم. بهم آرامش داد؛ آرامشی که تا به حال تجربه نکرده بودم. فقط دستش رو گرفتم تا از ماشین بیاد بیرون و این رو فهمیدم. انگار جادویی بود.»

به بیانی دیگر آرمانی‌سازی یعنی ارتقای چیزهای عادی یا انسان‌ها به مرتبه‌ای از کمال که حاصلی جز سرخوردگی ندارد. عشق شاعرانه بهترین مثال برای آرمانی‌سازی است؛ در آغاز رابطه عاشقانه، معشوق همیشه کامل و بی‌نقص است. اما با گذشت زمان مکانیسم دفاعی کم‌رنگ می‌شود و درمی‌یابیم فرد چه خصوصیاتی دارد. آرمانی‌سازی حتی به افراد مشهور نیز رحم نمی‌کند چرا که مردم تصور می‌کنند آن‌ها عالی هستند درحالی که از زندگی خصوص‌شان خبر ندارند.

عشق شاعرانه بهترین مثال برای مکانیسم‌های دفاعی کنترل است.

می‌خواهم به یکی از تجربیات شخصی‌ام در مورد این مکانیسم دفاعی اشاره کنم. وقتی مسیر نویسندگی را آغاز کردم، با استادی روبرو شدم که گمان می‌کردم همه چیز تمام است. روند آرمانی‌سازی به مدت چندین ماه ادامه یافت تا اینکه او از من دعوت کرد تا دستیارش باشم. همان نخستین دیدار برای من کافی بود چون شخصیت او به کلی با آنچه تصور می‌کردم متفاوت بود. از حرف‌های رکیک گرفته تا شلوار مامان‌دوزی که به تن کرده بود همگی گواه بر تصور اشتباه من بودند.

تمرین کنیم

  • به زمانی فکر کنید که فردی را به طور اغراق آمیزی تحسین می‌کردید و او را بی‌نقص می‌دانستید حتی زمانی که شواهدی از اشتباهات یا نقص‌های او وجود داشت. آن شخص چه کسی بود؟ چه چیزهایی را در مورد او تحسین می‌کردید؟ چرا فکر می‌کنید او را تا این حد ایده‌آل‌سازی می‌کردید؟
  • به زمانی فکر کنید که در مورد یک شخص یا موقعیت، فقط بر جنبه های مثبت آن تمرکز کرده و از دیدن یا به رسمیت شناختن جنبه‌های منفی آن خودداری کرده‌اید. به عنوان مثال، کسی که از آرمانی سازی استفاده می‌کند ممکن است از دیدن مشکلات یک رابطه عاطفی ناسالم خودداری کند. نمونه‌ای از این نادیده گرفتن نکات منفی را در تجربیات خود بیابید. فکر می‌کنید چرا از دیدن جنبه‌های منفی این شخص یا موقعیت خودداری کردید؟
  • به زمانی فکر کنید که به شدت از کسی ناامید شده‌اید یا از او فاصله گرفته‌اید، زمانی که متوجه شدید او کامل نیست و نقص هایی دارد. آن موقعیت چه بود؟ چه احساسی داشتید؟ چرا نمی‌توانستید نقص او را بپذیرید؟
  1. کنترل کردن (Controlling)

یکی از دردناک‌ترین واقعیت‌هایی که در زندگی با آن مواجه هستیم، واقعیت ابهام است. هر قدر هم توانا باشیم در هر صورت نمی‌توانیم با اطمینان بگوییم فلان اتفاق رخ خواهد داد یا نه. به همین خاطر سعی می‌کنیم با به کارگیری برخی از خرافات به خود بقبولانیم اوضاع تحت کنترل‌مان است. مثال‌های زیر می‌توانند برخی از موارد مکانیسم کنترل باشند:

مثال‌های برای مکانیسم‌های دفاعی کنترل

  • برخی از بازیکنان فوتبال به طریق خاصی پنالتی می‌زنند.
  • ورزشکاران گردنبندها و دستبندهایی دارند و گمان می‌کنند برایشان خوش‌شانسی می‌آورد.
  • در زمان‌های قدیم عقیده داشتند که عطسه خروج روح از بدن است و به همین خاطر است که بعد از عطسه به فردی می‌گوییم عافیت باشه.
  • گربه‌های سایه شوم پنداشته می‌شوند پس افراد از مسیر آن‌ها حذر می‌کنند.

جوزف برگو در کتاب چرا چنین کاری از من سر می‌زند به نکته جالب‌توجهی در این مورد اشاره می‌کند؛ او معتقد است که درماندگی انسان در کنار آمدن با احساس ابهام، اصلی ترین دلیل گرایش به خرافات است:

«درماندگی تجربه‌ای دردناک و دشوار است؛ تلاش برای به دست گرفتن کنترل شرایطی که در آن قرار داریم برای کاهش این درماندگی یک واکنش طبیعی است. در ایالت‌های واقع بر کمربند تورنادو خیز، مردم معمولن پناهگاه‌های زیرزمینی می‌سازند؛ اهالی کالیفرنیا اعلب بسته‌هایی از وسایل ضروری برای زلزله در خانه دارند. همه ما برای کنترل محیط پیش‌بینی‌نشدنی‌مان هر کاری را که از دست‌مان برمی‌آید انجام می‌دهیم ولی در حقیقت آسیب‌پذیرتر از چیزی هستیم که قبول می‌کنیم.»

شاید برایتان مفید باشد: (کمالگرایی چیست؟ |هفت راهکار اساسی برای درمان )

تمرین کنیم

  • به زمانی فکر کنید که در موقعیتی احساس اضطراب یا عدم اطمینان می‌کردید و برای جبران آن، تمایل شدیدی به کنترل همه چیز و همه کس داشتید. آن موقعیت چه بود؟ چه اقداماتی برای کنترل انجام دادید؟ فکر می‌کنید چرا نیاز به کنترل همه چیز را در آن موقعیت احساس می‌کردید؟
  • به زمانی فکر کنید که در روابط خود (مثلاً با شریک عاطفی، فرزند یا کارمند) تمایل به محدود کردن استقلال یا آزادی عمل آنها داشتید، حتی اگر این کار به ضرر آنها باشد. آن موقعیت چه بود؟ چه رفتاری برای محدود کردن استقلال آنها انجام دادید؟ چرا فکر می‌کنید نیاز به کنترل استقلال آنها داشتید؟
  • به زمانی فکر کنید که از ابراز احساسات یا نیازهای واقعی خود به دیگران خودداری می‌کردید، زیرا می‌ترسیدید که مورد قضاوت، طرد یا کنترل قرار بگیرید. آن موقعیت چه بود؟ چه احساسی را پنهان می‌کردید؟ چرا از ابراز آن احساس به دیگران می‌ترسیدید؟
  1. دلیل‌تراشی یا توجیه (Rationalization)

سریال جدیدی منتشر می‌شود اما برای تماشای آن می‌بایست هزینه‌ای پرداخت کنیم. در چنین شرایطی از برخی کانال‌های تلگرامی آن را دانلود می‌کنیم و سپس برای آنکه خودمان را قانع کنیم کار اشتباهی نکرده‌ایم توجیهاتی از این قبیل ارائه می‌دهیم:

  • این همه آدم دارن غیرقانونی دانلود می‌کنن؛ منم یکیشون.
  • کارگردان فیلم یه آدم بی‌اخلاق و فاسده پس برای تنبیهش فیلم رو غیرقانونی می‌بینم.
  • اگه انتشار کانال‌ها غیرقانونی بود حتمن جلوش رو می‌گرفتن.

من معتقدم این مکانیسم دفاعی ارتباط بسیار بالایی با احساسات‌مان دارد. احساس من می‌گوید دوست دارم فلان چیز را بخرم ولی عقل می‌گوید در این صورت پولی برایت باقی نمی‌ماند. احساس وادارم می‌کند و سپس برای اینکه بتوانم دهان وجدانم را ببندم، توجیهاتی ظریف و هوشمندانه سرهم می‌کنم.

تمرین کنیم

  • به زمانی فکر کنید که به جای پذیرش مسئولیت اشتباه خود، به دنبال بهانه ای برای توجیه رفتار خود بودید، حتی اگر آن بهانه ها غیرمنطقی یا غیرقابل قبول بودند. آن موقعیت چه بود؟ چه رفتاری انجام داده بودید؟ چه دلیلی برای آن رفتار آوردید؟ چرا فکر می‌کنید به جای پذیرش مسئولیت، به دنبال بهانه بودید؟
  • به زمانی فکر کنید که تصمیمی گرفته بودید یا کاری انجام داده بودید، اما انگیزه های واقعی خود را برای انجام آن کار پنهان می‌کردید و دلیلی متفاوت و به ظاهر قابل قبول برای آن ارائه می‌دادید. آن موقعیت چه بود؟ چه انگیزه‌های واقعی داشتید؟ چه دلیلی برای آن کار ارائه کردید؟ چرا فکر می‌کنید انگیزه‌های واقعی خود را پنهان کردید؟
  • به زمانی فکر کنید که در مورد اتفاقی که رخ داده بود، داستانی ساختگی یا اغراق آمیز به دیگران می‌گفتید، به طوری که رفتار یا انگیزه های خود را در موقعیت بهتری نشان دهید. آن موقعیت چه بود؟ چه داستانی تعریف کردید؟ چه چیزی را پنهان کردید یا تحریف کردید؟ چرا به جای گفتن حقیقت، داستانی ساختگی گفتید؟
  1. همانندسازی فرافکن (Projective identification)

همه این نقل‌وقول معروف ولی اشتباه را شنیده‌ایم:

«خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.»

همانندسازی یعنی فرد برای رشد شخصیت خودش، خصوصیات مطلوب شخص دیگری را با استفاده از مکانیسم درون‌فکنی، جذب می‌کند. به عنوان مثال ممکن است وارد جمعی شویم که ارزش‌هایی متضاد با ارزش‌های شخصی‌مان دارند. اگر بخواهیم حرفی از ارزش‌هایمان به میان بیاوریم مسخره‌مان می‌کنند پس وانمود می‌کنیم ما هم یکی از آن‌ها هستیم. نمونه این مکانیسم را می‌توان در کودکان مدرسه‌ای هم مشاهده کرد؛ اکثریت می‌گویند فلان فیلم را دوست ندارند و کودک هم برای حفاظت از خود، نظرش را تغییر می‌دهد.

صد البته که چنین مکانیسمی همیشه سودمند نیست. اگر قرار باشد با تغییر محیط، ارزش‌های خود را فراموش کنیم، فردیتی برایمان باقی نخواهد ماند. یا اگر قرار باشد به محض آشنایی با فردی سیگاری ما هم سیگار دست بگیریم، سلامتی‌مان به خطر می‌افتد.

تمرین کنیم

  • به موقعیتی بیندیشید که در آن سعی کردید از مواضع خود عقب‌نشینی کنید. این عقب‌نشینی به چه دلیل بود؟ آیا از ترس تمسخر بود؟ آیا نمی‌توانستید دیگران را قانع کنید؟
  1. اجتناب (Avoidance)

اجتناب یعنی به جای مواجهه با برخی از احساس‌ها ترجیح دهیم از آن‌ها فاصله بگیریم. من معتقدم می‌توان این کانیسم دفاعی را احتیاط نیز نامید. از آنجایی که می‌ترسیم احساس‌ها دگرگون‌مان کنند، فاصله می‌گیریم. در ادامه برخی از مثال‌های شایع این مکانیسم دفاعی را ذکر می‌کنیم:

  • وارد شدن به یک رابطه ممکن است به شکست ختم شود پس هیچوقت وارد آن نمی‌شویم.
  • بحث کردن با والدین‌مان خشمگین‌مان می‌کند پس دیگر با آن‌ها صحبت نمی‌کنیم.
  • تلاش کردن برای رسیدن به یک هدف همیشه با شکست مواجه می‌شود، پس دیگر تلاش نمی‌کنیم.

شاید برایتان مفید باشد: (درماندگی آموخته شده چیست؟)

تمرین کنیم

  • موقعیتی را در چند هفته گذشته به یاد بیاورید که از آن دوری کردید؛ چه احساسی قبل از اجتناب داشتید و چرا از آن موقعیت دوری کردید؟
  • افکار و باورهای منفی خود را در مورد آن موقعیت یا توانایی‌هایتان به یاد بیاورید؛ چه چیزی شما را از روبرو شدن با آن باز می‌داشت؟
  • به تأثیر اجتناب بر زندگیتان فکر کنید؛ آیا از رسیدن به اهدافتان بازتان داشته، باعث اضطراب یا افسردگی شده و یا روابطتان را تحت تاثیر قرار داده است؟
  1. پسرفت یا بازگشت (Regression)

پسرفت یا بازگشت یعنی گریز از واقعیت و برگشتن به سمت مراحل اولیه رشد. بنابر گفته فروید، افراد به هنگام بازگشت، اخلاقی مشابه با همان مرحله که در آن تثبیت شده‌اند را از خود نشان می‌دهند. برای مثال فردی که ترسیده ممکن است انگشت شصتش را بمکد یا به شب ادراری دچار شود که اولی از خصوصیات مرحله دهانی و دومی از خصوصیات مرحله مقعدی است.

تمرین کنیم

  • زمانی را به یاد بیاورید که به رفتارها یا الگوهای دوران کودکی خود بازگشتید؛ آن موقعیت چه بود، چه احساسی داشتید و چه رفتارهایی از خود نشان دادید؟
  • چه موقعیت‌ها یا احساساتی در شما تمایل به واپس‌روی را برمی‌انگیزانند؟ آیا این محرک‌ها با احساس اضطراب، استرس یا ناتوانی شما مرتبط هستند؟
  • واپس‌روی چه تأثیری بر زندگی شما دارد؟ آیا در روابط، شغل یا تحصیلاتتان مشکل ایجاد می‌کند یا باعث ایجاد احساسات منفی در شما می‌شود؟
  1. جداسازی (Isolation)

مکانیسم جداسازی به فرد این اجازه را می‌دهد تا از وقوع هرگونه تعارض بین احساس‌های خود جلوگیری کنند. برای مثال فردی که به تازگی یکی از عزیزانش را از دست داده ممکن است هیچ احساسی نداشته باشد و به کارهای معمولش بپردازد.

صد البته که چنین تجربه‌ای در طولانی مدت تجربه‌های مخربی دارد اما نباید از جنبه‌های مثبت آن نیز غافل شویم. به عنوان مثال افرادی که از مکانیسم جداسازی استفاده می‌کنند به راحتی قادرند در فعالیت‌های گروهی شرکت کنند. دلیل واضح است؛ چون در هر گروه طیف شخصیت‌ها متفاوت است و این افراد به راحتی می‌توانند از عهده آن برآیند.

تمرین کنیم

  • آیا در رفتار و صحبت‌هایتان تناقض وجود دارد؟ به عنوان مثال، آیا تا به حال گفته‌اید که از چیزی نمی‌ترسید، اما بعدها از موقعیتی که آن چیز را تداعی می‌کند، اجتناب کنید؟ یا آیا تا به حال عقاید و باورهای متناقضی داشته‌اید که نمی‌توانستید آنها را با هم آشتی دهید؟
  • آیا الگوهای رفتاری خاصی دارید که نشان‌دهنده جداسازی باشد؟ به عنوان مثال، آیا در هنگام صحبت در مورد موضوعات خاص، عاطفی می‌شوید یا سکوت می‌کنید؟ یا آیا از صحبت در مورد تجربیات یا احساسات دشوار خودداری می‌کنید؟
  • آیا رویاها یا تخیلاتی دارید که نمادها یا مضامین مرتبط با جداسازی را نشان دهد؟ به عنوان مثال، آیا تا به حال خواب دیده‌اید که در دو دنیای مجزا زندگی می‌کنید؟ یا آیا در تخیلات خود از چیزی یا کسی جدا شده‌اید؟
  1. پیش‌بینی یا آینده‌نگری (Anticipation)

پیش‌بینی همان طور که از نامش پیداست یعنی موقعیت اضطراب‌آوری که پیش رویمان قرار دارد را در نظر بگیریم و سپس سعی کنیم با فرض‌های مختلف از شدت اضطراب بکاهیم. به عنوان مثال فردی که از دندان‌پزشکی می‌ترسد، خود را با این تصور که سابق هم دندان پزشکی رفته ولی اتفاقی برایش نیفتاده آرام می‌کند. گمان می‌کنم این مکانیسم دفاعی می‌تواند مفید باشد منتهی مراتب اگر تصورهایمان واقعی باشند.

تمرین کنیم

  • آیا تمایل به نگرانی یا اضطراب بیش از حد در مورد آینده دارید؟ به عنوان مثال، آیا دائماً نگران اتفاقات بدی هستید که ممکن است رخ دهد، حتی اگر احتمال وقوع آنها کم باشد؟ یا آیا در برنامه‌ریزی و سازماندهی زندگی خود وسواس دارید تا از هرگونه غافلگیری جلوگیری کنید؟
  • آیا در تصمیم‌گیری و اقدامات خود دچار تردید و دودلی هستید؟ به عنوان مثال، آیا قبل از تصمیم‌گیری، به طور وسواسی همه احتمالات را بررسی می‌کنید؟ یا آیا از انجام کارهایی که ممکن است شما را در معرض خطر ناشناخته قرار دهد، اجتناب می‌کنید؟
  • آیا افکار منفی یا پیش‌گویی‌های منفی در مورد آینده دارید؟ به عنوان مثال، آیا دائماً به خودتان می‌گویید که “من در این کار شکست خواهم خورد” یا “اتفاق بدی برای من خواهد افتاد”؟ یا آیا در تمرکز بر جنبه‌های منفی موقعیت‌ها و نادیده گرفتن جنبه‌های مثبت مشکل دارید؟
  1. جبران‌سازی (Compensation)

واکنش‌های جبرانی بر احساس حقارت و بی‌کفایتی مبتنی هستند و کوششی برای سرپوش گذاشتن بر نقاط ضعف به شمار می‌روند. به عنوان مثال دختر یا پسری که از ظاهر خوبی برخوردار نیست تلاش می‌کند تا با کسب صفاتی دیگر و در معرض دید قرار دادن آن‌ها، نقص ظاهری‌اش را جبران کند.

تمرین کنیم

  • آیا در زمینه‌هایی که احساس ضعف یا کمبود می‌کنید، بیش از حد تلاش می‌کنید تا خودتان را ثابت کنید؟ به عنوان مثال، آیا در محل کار خود بیش از حد کار می‌کنید تا کمبود اعتماد به نفس خود را جبران کنید؟ یا آیا در روابط خود تلاش می‌کنید تا با هدیه دادن یا انجام کارهای زیاد، محبت و توجه دیگران را جلب کنید؟
  • آیا در مورد دستاوردها یا توانایی‌های خود اغراق می‌کنید؟ به عنوان مثال، آیا داستان‌هایی در مورد موفقیت‌های خود تعریف می‌کنید که اغراق‌آمیز یا نادرست هستند؟ یا آیا خودتان را با دیگران مقایسه می‌کنید و سعی می‌کنید از آنها برتر به نظر برسید؟
  • آیا در مورد اشتباهات یا نقاط ضعف خود حساس هستید و به راحتی از آنها انتقاد می‌پذیرید؟ به عنوان مثال، آیا در هنگام اشتباه کردن عصبانی یا خجالت‌زده می‌شوید؟ یا آیا از پذیرش انتقاد از دیگران خودداری می‌کنید و به جای آن آنها را سرزنش می‌کنید؟
  1. شوخی (Humor)

شوخی پخته‌ترین مکانیسم دفاعی از نظر فروید است. در این مکانیسم دفاعی فراخود (Superego) به خود (Ego) اجازه می‌دهد تا شوخی را ایجاد کرده و بدین طریق از شر اضطراب خلاص شود. صد البته فروید شرط اساسی برای شوخی بیان می‌کند؛ او معتقد است شوخی در مورد چیزهایی‌ست که جامعه صحبت در مورد آن‌ها را برایمان ممنوع کرده.

به هر حال تجربه شخصی به من ثابت کرده با شوخی کردن در مورد چیزهای اضطراب‌آور، می‌توانیم با فشار کمتری پیش برویم. به عنوان مثال یکی از شوخی‌های بامزه پس از گرانی اینترنت این بود:

«الان هر کی اینترنت داره از قبل داره.»

باری، قبول دارم شوخی برای افراد پخته است ولیکن می‌بایست دقت کنیم و بیش از حد شوخی نکنیم. فروید معتقد است استفاده بیش از حد مکانیسم دفاعی شوخی ممکن است به زخم زبان که خطاب به خود (Ego) است منجر شود.

تمرین کنیم

  • آیا از طنز برای پنهان کردن احساسات یا افکار دشوار خود استفاده می‌کنید؟ به عنوان مثال، آیا در هنگام احساس ناراحتی یا عصبانیت، جوک می‌گویید یا طعنه می‌زنید؟ یا آیا از طنز برای انحراف توجه از موضوعات جدی یا دردناک استفاده می‌کنید؟
  • آیا اغلب از طنز برای تمسخر یا تحقیر خود یا دیگران استفاده می‌کنید؟ به عنوان مثال، آیا خودتان را مسخره می‌کنید یا در مورد دیگران شوخی‌های توهین‌آمیز می‌کنید؟ یا از طنز برای سرپوش گذاشتن بر احساسات ناامنی یا خشم خود استفاده می‌کنید؟
  • آیا از طنز برای اجتناب از صمیمیت یا نزدیکی عاطفی با دیگران استفاده می‌کنید؟ به عنوان مثال، آیا در هنگام صحبت در مورد احساسات خود طعنه می‌زنید یا شوخی می‌کنید؟ یا از طنز برای ایجاد فاصله بین خود و دیگران استفاده می‌کنید؟
  1. عقلانی‌سازی یا فلسفه‌بافی (Intellectualization)

عقلانی‌سازی یعنی تمامی جنبه‌های احساسی اضطراب‌آفرین را کنار بگذاریم و تنها بر جنبه‌های عقلانی آن تمرکز کنیم. به عنوان مثال فردی که دچار بیماری لاعلاجی شده، از جنبه‌های احساسی آن نظیر مرگ و تنهایی خودداری می‌کند و به جنبه‌های منطقی آن مثل تحقیق در مورد بیماری می‌پردازد.

شاید برایتان مفید باشد: (نشخوار فکری | چگونه صداهای درون سرمان را خاموش کنیم؟)

تمرین کنیم

  • آیا تمایل دارید به جای صحبت در مورد احساسات خود، در مورد آنها به طور ذهنی و انتزاعی فکر کنید؟ به عنوان مثال، به جای صحبت در مورد غم خود، در مورد ماهیت غم و اندوه از نظر فلسفی بحث می‌کنید؟ یا به جای صحبت در مورد خشم خود، در مورد روانشناسی خشم مطالعه می‌کنید؟
  • آیا در برقراری ارتباط عاطفی با دیگران، به خصوص با افراد نزدیک به خود، مشکل دارید؟ به عنوان مثال، آیا در هنگام صحبت در مورد احساسات خود احساس ناراحتی یا خجالت می‌کنید؟ یا از به اشتراک گذاشتن افکار و احساسات خود با دیگران اجتناب می‌کنید؟
  • آیا از هوش و دانش خود برای برتری نسبت به دیگران یا پنهان کردن احساسات ناامنی خود استفاده می‌کنید؟ به عنوان مثال، آیا دائماً در حال نشان دادن دانش خود هستید یا در بحث‌ها با دیگران از اصطلاحات تخصصی استفاده می‌کنید؟ یا از هوش خود برای سرپوش گذاشتن بر احساسات ناامنی یا بی‌کفایتی خود استفاده می‌کنید؟
  1. والایش یا تصعید (Sublimation)

تصعید به عنوان موفق‌ترین مکانیسم دفاعی از دفاع‌های کمال‌یافته خود (Ego) است. در این مکانیسم دفاعی فرد کشش‌های غریزی و اضطراب‌آور خود را به سمت فعالیت‌های قابل قبول و ارزشمند هدایت می‌کند. به عنوان مثال فردی که خشمگین است، انرژی خود را صرف ورزش می‌کند یا فردی که غمگین است به موسیقی روی می‌آورد.

تمرین کنیم

  • آیا از انرژی و خلاقیت خود برای انجام فعالیت‌هایی استفاده می‌کنید که به طور غیرمستقیم انگیزه‌های ناخودآگاه شما را برآورده می‌کنند؟ به عنوان مثال، آیا از ورزش برای تخلیه خشم خود استفاده می‌کنید؟ یا از نقاشی یا نوشتن برای بیان احساسات و افکار دشواری که نمی‌توانید به طور مستقیم بیان کنید، استفاده می‌کنید؟
  • آیا در فعالیت‌هایی که انجام می‌دهید، شور و اشتیاق زیادی دارید، حتی اگر به طور مستقیم به نفع شما نباشند؟ به عنوان مثال، آیا به طور داوطلبانه برای کمک به دیگران وقت می‌گذارید، حتی اگر هیچ پاداشی دریافت نکنید؟ یا در مورد موضوعی خاص به شدت کنجکاو هستید، حتی اگر هیچ کاربرد عملی برای آن نبینید؟
  • آیا از فعالیت‌های خود برای رسیدن به اهدافی استفاده می‌کنید که فراتر از نیازهای اولیه شما هستند؟ به عنوان مثال، آیا در تلاش هستید تا در حرفه خود به بهترین فرد تبدیل شوید، حتی اگر صرفاً به دنبال پول یا شهرت نباشید؟ یا از خلاقیت خود برای ایجاد چیزی زیبا یا الهام‌بخش استفاده می‌کنید، حتی اگر به دنبال هیچ نوع شناختی نباشید؟
  1. فرونشانی یا جلوگیری (Suppression)

فرونشانی یعنی جلوگیری موقت از بروز برخی تکانه‌ها در خودآگاه، تا بدین طریق بتوانیم بر آنچه اکنون مهم است متمرکز بمانیم. برای مثال زنی که از دست شوهرش عصبانی است مقابل میهمان‌ها چیزی از خود بروز نمی‌دهد و عادی رفتار می‌کند. مثال دیگر می‌تواند دانشجویی باشد که برای حفظ تمرکز هنگام مطالعه، موبایل خود را روی حالت سایلنت قرار می‌دهد.

تمرین کنیم

  • آیا در به یاد آوردن یا صحبت در مورد تجربیات یا افکار خاص مشکل دارید؟ به عنوان مثال، آیا به طور کامل یک رویداد آسیب‌زا را از حافظه خود پاک کرده‌اید؟ یا از صحبت در مورد احساسات یا افکار خاصی که برای شما ناراحت‌کننده است، خودداری می‌کنید؟
  • آیا در تمرکز یا توجه به وظایف یا فعالیت‌های خاص مشکل دارید؟ به عنوان مثال، آیا در هنگام مطالعه یا کار تمرکز خود را از دست می‌دهید؟ یا در هنگام انجام مکالمه، رشته افکارتان گم می‌شود؟
  • آیا علائم فیزیکی مانند سردرد، درد معده یا بی‌خوابی را تجربه می‌کنید که نمی‌توانید علت آنها را توضیح دهید؟ به یاد داشته باشید که این علائم می‌توانند نشانه‌ای از اضطراب یا استرس سرکوب شده باشند.

نکاتی در مورد شناسایی مکانیسم‌های دفاعی

مسیر شناسایی مکانیسم‌های دفاعی پایان ندارد. از روزی که می‌آغازیم موظفیم به این مقوله بپردازیم و تمام تلاش خود را برای حفظ آن به کار بگیریم. صد البته کار دشواری است اما نشدنی نیست. در ادامه می‌خواهم به سه توصیه اصلی در این مورد از زبان جوزف برگو، نویسنده «چرا کتاب چنین کاری از من سر می‌زند»، بپردازم:

  1. نقش مراقبت در شناسایی مکانیسم‌های دفاعی

صرف آگاهی از آنچه درون‌مان رخ می‌دهد برای تغییر کردن کافی نیست بلکه می‌بایست از جایمان برخیزیم و اقدام کنیم. مکانیسم‌های دفاعی ممکن است رشدمان را مختل کنند اما صرف دانستن این موضوع موجب آزادی‌مان نمی‌شود. برای آزادی می‌بایست خود را رها کنیم. این روند رهاسازی نه یکبار بلکه تا پایان عمرمان به صورت مستمر ادامه دارد. احساس می‌‌کنم شعار سیاسی توماس جفرسون برایمان شنیدنی باشد:

«آزادی با مراقبت دائمی باقی می‌ماند.»

  1. نقش حواسپرتی در شناسایی مکانیسم‌های دفاعی

نباید انتظار داشته باشیم با وجود برخی مشغولیت‌های دائمی نظیر شبکه‌های اجتماعی، دفاع‌های فعال‌مان را تشخیص دهیم. مکانیسم‌ها به خودی خود زیرک هستند حال فرض کنید ما هم بخواهیم حواس‌پرت باشیم، در این صورت تا پایان عمرمان هم قادر به شناسایی آن‌ها نخواهیم بود. بنابراین تا جایی که می‌توانیم باید از حجم این حواس‌پرتی‌ها بکاهیم.

شاید برایتان مفید باشد: (تکنیک پومودورو | روشی عالی برای مبارزه با حواسپرتی)

  1. بی‌حس‌کننده‌های مکانیسم‌های دفاعی

گاهی اوقات ممکن است سازو کارهای دفاعی‌مان پاسخگو نباشند و به مواد بیرونی نظیر الکل و دخانیات روی بیاوریم. همان طور که می‌دانیم این مواد تجربه‌ها را از سطح خودآگاه بیرون می‌رانند و شناسایی را به مراتب دشوارتر می‌کنند. این تسکین بی‌شباهت به لانه موش نیست؛ اگر می‌خواهیم موشی را بگیریم بایستی او را از لانه‌اش بیرون بکشیم نه اینکه سوراخش را گل بگیریم.

آیا استفاده از مکانیسم‌های دفاعی ممنوع است؟

خیر ممنوع نیست. پیشتر به این موضوع اشاره کردیم که در دوران کودکی چاره‌ای جز استفاده مکانیسم‌های دفاعی نداریم چون پناهی نداریم. دوران بزرگسالی را نیز نمی‌توان به طور کلی از مکانیسم‌های دفاعی جدا کرد بلکه می‌بایست به حد معقولی از استفاده برسیم. حال این حد معقول چگونه است؟ پاسخ این سوال نسبت به هر فرد تغییر می‌کند و تنها خودمانیم که می‌توانیم به آن پاسخ دهیم.

هادی قربانی

هادی قربانی

همیشه دنبال این بودم که چطوری می‌تونم زندگیم رو بهتر کنم به همین خاطر یک روز هم از یادگیری دست نکشیدم

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *