اقدامی ساده که روزتان را نجات می‌دهد

یک ماشین بزرگ را تصور کنید که وظیفه‌اش بیرون آوردن نخاله از معدن است. این ماشین از سرهم کردن قطعه‎‌های ریز و درشتی ساخته شده و هر کدام این قطعه‌ها برخلاف اندازه‌ای که دارند، نقش کلیدی در شکل‌گیری و استفاده ایفا می‌کنند ولی چه می‌شود اگر این ماشین استارتی نداشته باشد؟

مسخره به نظر می‌رسد مگر نه؟ اینکه میلیاردها هزینه کنی و در آخر فراموش کنی که استارتی برای آن تعبیه کنی و در نهایت هر چه ساخته‌ای به در لای جرز دیوار بخورد.

واقعیت این است که گاهی ما آدم‌ها هم مثل این دستگاه‌های غول‌آسا بلاتکلیف می‌مانیم. بدن ما با وجود پیچیدگی که در تمامی بخش‌هایش دارد، گاهی معطل می‌ماند و هیچ کاری از دستش برنمی‌آید. می‌دانم کمی گنگ به نظر می‌رسد، مشکلی نیست به مثال‌ زیر دقت کنید:

صبح زود از خواب برمی‌خیزید و بعد از کلی دست‌‌دست کردن تصمیم می‌گیرید که پشت میز بنشینید و به انجام فعالیت‌هایتان بپردازید. اما هر قدر به خودتان فشار می‌آورید نمی‌دانید از کدام طرف شروع کنید. زمان قابل‌توجهی را به سردرگمی می‌گذرانید و بعد که دو هزاریتان می‌افتد هنوز کاری نکرده‌اید و بخش عظیمی از کارها باقی مانده، افسرده‌خاطر می‌شوید و همه کارها را به روز بعد محول می‌کنید. دریغ از آنکه روز بعدی هم به همین منوال سپری خواهد شد.

وجه اشتراک ما با آن ماشین غول‌پیکری آنست که هر دو می‌دانیم کاری برای انجام دادن وجود دارد ولی یک مانع که تصورش به ذهن‌مان خطور نمی‌کرد از ناکجاآباد سربرآورده و دست گذاشته روی گلویمان. آن ماشین می‌داند که باید نخاله‌ها را از معدن بیرون بیاورد ولی هرچقدر زور می‌زند نمی‌تواند حرکت کند، ما هم می‌دانیم که کلی کار روی سرمان ریخته اما نمی‌توانیم از جایمان تکان بخوریم.

مشکل تنبلی نیست

خوب به یاد دارم که در چنین شرایطی مدام به خود گوشزد می‌کردم که تو تنبلی و نمی‌خواهی زیر بار انجام کارها بروی اما بگذارید خیالتان را راحت کنم، مشکل از تنبلی نیست چرا که افراد عملگرا هم در مواجهه با این شرایط نمی‌توانند کاری از پیش ببرند و درجا می‌زنند.
در ضمن اگر شما تنبل بودید از رختخواب برنمی‎‌خاستید و تا لنگ ظهر می‌خوابیدید. مشکل اینجاست که شما بیدار شده‌اید اما نمی‌دانید که باید از کدام طرف شروع کنید. چنین حالتی بی‌شباهت به سلف‌سرویس‌های غذا نیست؛ تنوع غذاها به قدری است که شما نمی‌دانید باید از کدام بخورید و در نهایت پس از اینکه مقداری از هرکدام را می‌خورید عقب می‌کشید و گرسنه می‌مانید.

اقدامی ساده که روزتان را نجات می‌دهد

بسیاری در اینگونه مواقع سریع یک کاغذ و خودکار به دست می‌گیرند و شروع می‌کنند به لیست کردن کارهایی که باید در طول روز انجام دهند. در نهایت لیستی بلند بالا از فعالیت‌های سنگین نوشته می‌شود که فقط کافیست به آن‌ها نگاهی بیندازید و از هر چه برنامه‌ریزی هست حالتان بهم بخورد. ممکن است حالا با خود بگویید:

تکلیف ما رو روشن کن دیگه! چیکار کنیم بالاخره؟

من می‌خواهم اقدامی را به شما معرفی کنم که در عین سادگی، می‌تواند روزتان را نجات دهد. ممکن است پیش از این با این اقدام به ظاهر بی‌اهمیت آشنا شده باشید ولی تکرار دوباره‌ی آن نیز می‌تواند مفید باشد. روشی که قصد معرفی آن را دارم از کتاب قدرت شروع ناقص از جیمز کلیر است:

هر شب تصمیم‌های روز بعد را برنامه‌ریزی کنید

حالا با خودتان می‌گویید:

خب ما مگه چیکار کردیم؟ ما هم برنامه‌ریزی کردیم دیگه!

صبر کنید! اجازه دهید تا گفته او را ذکر کنم:

هر روز ناگهان تصمیماتی ظاهر می‌شوند که نمی‌توانید برای آن‌ها برنامه‌ریزی کنید. ایرادی ندارد، این‌ها جزئی از زندگی‌اند. تصمیم‌هایی که اغلب ما را بی‌رمق می‌کنند آن‌ها هستند که بارها در زندگی با آن‌ها روبه‌روییم. بسیاری افراد در پایان روز بی‌رمق‌اند زیرا این تصمیم‌ها چیزی گرانبها با عنوان قدرت اراده را هدر می‌دهند؛ تصمیم‌هایی که می‌توان آن‌ها را به صورت خودکار درآورد یا در موردشان برنامه‌ریزی کرد. مثلن تصمیم‌هایی از این قبیل که برای سر کار چه بپوشم؟ صبحانه چه بخورم؟ قبل از کار به خشکشویی بروم یا بعد از کار؟

شب قبل، در سه دقیقه یا کمتر، می‌توان درباره‌ی موارد بالا تصمیم گرفت که در این صورت روز بعد نیازی نیست قدرت اراده‌تان را صرف چنین تصمیم‌هایی کنید.

حال چیزی که من می‌خواهم به این گفته اضافه کنم آنست که پنج کار اساسی برای روز بعد خود در نظر بگیرید. با این کار وقتی روز بعد از خواب برخاستیم، سردرگمی بابت اینکه کدام کار را انجام بدهم، نخواهیم داشت.

معامله سودمندانه

چنین برنامه‌ریزی معامله دو سر سود است. شما با صرف سه دقیقه از اتلاف وقت چند ساعته‌ی روز بعد خود جلوگیری می‌کنید. به جای برنامه‌ریزی کلان و لیست‌های طولانی، انرژی خود را روی خرده‌عادت‌ها متمرکز کنید، آن‌ها هرگز شما را ناامید نمی‌کنند.

شاید برایتان مفید باشد: (آیا دوست دارید زمان بخرید؟)

هادی قربانی

هادی قربانی

همیشه دنبال این بودم که چطوری می‌تونم زندگیم رو بهتر کنم به همین خاطر یک روز هم از یادگیری دست نکشیدم

4 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *