چرا نوشتن سخت است؟

در ابتدای مسیر نویسندگی، تصور می‌کردم که نویسنده‌ها پشت میز می‌نشینند و یک شاهکار می‌نویسند بعد هم یک قلپ از فنجان  قهوه‌شان را سر می‌کشند و روی کاناپه لم می‌دهند اما دریغ که من هرگز درنیافتم که نوشتن سخت است و چه شب‌هایی که صرف نوشتن یک کتاب می‌شود یا چه روزهایی که نویسنده باید بر سر و صورت خود بکوبد تا بلکه یک جمله بتواند بنویسد. (فانتزی‌های نویسندگی)

این طرز فکر ادامه یافت تا آنجا که وارد مسیر نویسندگی شدم و همه چیز به یکباره برایم تغییر کرد. نوشتن آنچه من فکر می‌کردم نبود، خبری از میز و قهوه نبود. خبری از شاهکار نبود حتی خبری از کتاب هم نبود چون از شرایط اقتصادی مناسبی برخوردار نبودم.

با این وجود نوشتن را آغاز کردم ولی ای دل غافل که سختی‌ها بیشتر و بیشتر شدند و من این سوال را می‌پرسم که چرا نوشتن سخت است؟

  • چرا نوشتن دشوار است؟

نخست آنکه مجبور هستید چندین ساعت را فقط به آزادنویسی بگذرانید تا بلکه عضلات نویسندگی‌تان گرم بشود. این تمرین شانس شما را برای دستیابی به چیزی جدید و نو تا درصدی افزایش می‌دهد ولی به هر حال تضمین نمی‌کند که حتما چیز خوبی می‌نویسید.

دوم آنکه نویسنده‌ها بیشتر از آنچه منتشر می‌کنند دور می‌ریزند. این برای من بسیار سخت بود که برای نوشتن یک مطلب چندین ساعت وقت صرف کنم ولی در نهایت آن را دور بریزم. نویسنده‌ها باید جرئت آن را داشته باشند که دور بریزند.

سوم؛ نوشتن تعطیلی ندارد و هر روز باید بنویسید. نوشتن با زندگی نویسنده آمیخته شده است به این صورت که هر جا که می‌روم باید دفتر و خودکاری به همراه خود داشته باشم و بنویسم.

چهارم؛ رشد در مسیر نویسندگی هالیوودی نیست و کاملا آرام صورت می‌گیرد. نویسنده مثل حلزون می‌ماند، آرام آرام پیش می‌رود طوریکه اصلا به چشم نمی‌آید. به جرئت می‌توانم بگویم که دو سال اول نویسندگی هیچ است.

حال بر فرض که از همه این موانع عبور کردید، مشکلاتی هستند که همیشه گریبان‌گیر شما خواهند بود حتی نویسنده‌های بزرگ هم از آن در امان نبوده‌اند. این مشکل لاعلاج، بازنویسی متن از هم گسیخته و پخش وپلایتان است. مرحله بازنویسی از پیش‌نویسی هم بیشتر زمان می‌برد.

حتما با خود می‌گویید که بیش از حد شور قضیه را در می‌آورم و اصلا اینطور نیست ولی می‌توانم دلیلی برای صحت سخن خود به میان آورم.‌

راشل کارسون نویسندگی را در مجموع یک کار بسیار سخت و خیلی شخصی می‌داند. او می‌نویسد:

اما اگر آنچه را که خودتان صمیمانه و صادقانه به آن فکر می‌کنید، احساس می‌کنید و به آن علاقه دارید در موردش بنویسید؛ افراد دیگر را نیز به خواندن آن علاقه‌مند خواهید کرد. این امر مؤید شخصی بودن شیوه نویسندگی است. غیر از این نویسنده به مرز خاموشی می‌رسد.

مارک استراند معتقد است:

نوشتن کاری بسیار سخت است، برای روشن‌تر شدن موضوع در نظر بگیرید که این کار از استخراج زغال‌سنگ سخت‌تر است. اما آیا فکر می‌کنید معدن‌کاران تمام روز دور هم می‌ایستند و در مورد سختی کار برای استخراج زغال‌سنگ صحبت می‌کنند؟ آنها هیچ‌وقت چنین کاری نمی‌کنند. آنها به سادگی حفاری می‌کنند. نویسنده موفق نیز باید به همین شیوه عمل کند.

بعید می‌دانم با این دو جمله دیگر تردیدی در سختی نویسندگی باقی مانده باشد. حال هدف از گفتن این ناله‌ها و شکوه‌ها آن نیست که شما را منصرف سازم بلکه می‌خواهم از خم و چم مسیر آگاهی یابید و دریابید که چگونه باید با سختی نویسندگی کنار بیایید.

من پس از مطالعه سرگذشت نویسندگان دریافتم که آنها عادت‌هایی را برای خود وضع کرده بودند. عادت‌هایی که به آنها کمک می‌کرد بر سختی نوشتن غلبه بکنند یا دست کم آن را فراموش کنند.

بالزاک نویسنده‌ای بود که روزانه بیش از شانزده ساعت می‌نوشت، او عادت داشت که به هنگام نوشتن قهوه بنوشد به همین خاطر بیش از پنجاه لیوان قهوه در روز می‌نوشید. پزشک عواقب این زیاده‌روی را به او گوشزد کرده بود و او در جواب گفته‌بود که بدون قهوه کلمه دیگری نمی‌نویسد.

حال آنچه که مهم است آنست که شما عادت‌های نویسندگی خودتان را پایه گذاری کنید و طبق همان عادت‌ها پیش بروید. ببینید که چه چیزی سختی نوشتن را تقلیل می‌دهد.

موراکامی در مورد عادت نویسندگی‌اش می‌گوید:

من هر روز ساعت چهار صبح از خواب برمی‌خیزم و پنج الی شش ساعت به نوشتن مشغول می‌شوم. بعد از ظهر ده کیلومتر می‌دوم و سپس کمی کتاب می‌خوانم و موسیقی گوش می‌دهم سپس ساعت نه شب به خواب می‌روم. او می‌گوید که با این ریتم، خود را افسون می‌کند تا به حالت عمیقی از ذهنش دست یابد.

سختی‌های نوشتن هر نویسنده‌ای را می‌تواند از پای دربیاورد و هیچ استثنایی هم وجود ندارد. آنچه که موجب شده ثابت‌قدم باقی بمانم، آن است که عادت‌هایی را برای خود وضع کرده‌ام. حال خالی از لطف نیست که اشاره‌ای به عادت‌های خود بکنم.

چگونه از سختی نوشتن بکاهیم؟

  • پیاده‌روی روزانه

هر روز دست کم سی الی یک ساعت را به پیاده‌روی می‌گذرانم واگر شرایط مهیا باشد، مسیرهای طولانی را برای پیاده‌روی برمی‌گزینم. پیاده‌روی به شما کمک می‌کند که هم خستگی ناشی از نوشتن از بین برود و هم ایده‌های جدیدی می‌یابید.

  • موسیقی

به هنگام آغاز نوشتن موظف هستم که چندین صفحه آزادنویسی داشته‌باشم تا بلکه عضلات نویسندگی‌ام گرم شود. به همین خاطر لیستی از موسیقی‌های بیکلامی به همراه دارم و آنها را پخش می‌کنم و مشغول به نوشتن می‌شوم. این موسیقی سختی اول صبح نوشتن را به مقدار قابل توجهی از بین می‌برد.

  • زود بخوابید

من هر شب ساعت ده به خواب می‌روم و به هیچ عنوان اجازه نمی‌دهم که مشغولیت‌های شبانه و شب‌نشینی‌ها من را وادار کند که تا دیروقت بیدار بمانم. باید برای نوشتن زود بیدار شوید و لازمه زود برخاستن آن است که زود به بخوابید. خستگی به شما مجال نوشتن نخواهد داد و خوب می‌دانیم که نوشتن خود به قدری خسته‌کننده هست و با خواب ناکافی، خستگی تشدید می‌شود.

  • کمتر غذا بخورید

زیادخوردن و رژیم‌های غذایی نامناسب تاثیر بسزایی در اعصاب و روان ما دارند. متاسفانه صبحانه خوردن ترک شده است و به جای آن سیر ناهار میل می‌کنیم در نتیجه خستگی و خواب‌آلودگی در تمام روز جریان دارد.

  • متمرکز بنویسید

تجربه شخصی به من ثابت کرده که سه ساعت نوشتن مستمر، به مراتب بهتر از شش ساعت نوشتنی است که در طول روز پخش شده باشد. اگر چه باید نویسنده در طول روز مشغول باشد ولی متمرکز نوشتن یکی از شاخصه‌های بارز هر نویسنده‌ موفقی محسوب می‌شود.

در واقع با نوشتن متمرکز است که می‌توانیم به طرحی خلاقانه وداستانی نو نایل شویم. فرض بگیرید که هر بار به محض آنکه کار به ثمر می‌نشیند از جایتان برخیزید و بگویید که برای اکنون کافی است، در این صورت نمی‌توان امید داشت که شنا بتوانید کار مفیدی صورت بدهید اگر چه که اگر ضرورت اقتضا بکند، همان نوشتن منقطع خود می‌تواند بهتر از ننوشتن باشد.

  • معجزه صفحات روزانه و آزادنویسی

پیش از آنکه شروع به نوشتن بکنید، چندین صفحه را به نوشتن اختصاص بدهید تا بلکه با آمادگی بیشتری به سراغ نوشتن داستان یا محتوایتان بروید. نویسنده به مانند فوتبالیس نیاز دارد که پیش از نوشتن خود را گرم کند. (آزادنویسی)

خواندن این مطلب هم برایتان مفید است (اندر آداب نویسندگی)

هادی قربانی

هادی قربانی

همیشه دنبال این بودم که چطوری می‌تونم زندگیم رو بهتر کنم به همین خاطر یک روز هم از یادگیری دست نکشیدم

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *