خیلی از افراد در دوران مدرسه یاد میگیرند که نظر فلان دانشمند چیست یا نظر فلان عالم راجع به فلان مساله چیست و متاسفانه انتظار دارند که با تقلید از دیگران و طی کردن مسیر آنها به شرایط مطلوبی برسند.
ما در طول دوران تحصیلی عادت کرده ایم که مصرف کننده باشیم و هیچوقت تشویق به خلاقیت نشدهایم.
اما این روند فرسایشی مصرف کننده بودن قرار است تا کجا ادامه پیدا کند؟
به نظرم یکی از سوالاتی که هر نویسنده باید در ابتدای کار از خودش بپرسد آنست:
آیا قصد دارد که چیز جدیدی به این دنیا اضافه کند یا صرفا میخواهد حرف های دیگران را بازگو کند؟
نوشته های تازه مستلزم آنست که تجربه های تازهای داشته باشیم،اگر میخواهیم در شلوغی بازار محتوا و نویسندگانی که هر روز به تعداد آنها افزوده میشود به جایی برسیم،باید حرف تازه ای بزنیم یا مسیر جدیدی را افتتاح کنیم.
اما راه حل چیست؟
اصل مطلب این است که برای تولید اثر منحصر به فرد باید تجربه هایمان هم منحصر به فرد باشند در غیر اینصورت کلیشه بافی خواهیم کرد،پس باید تجربه هایمان را تغییر بدهیم تا از گردونه کلیشهگوها خلاص بشویم.
یکی از دلایلی که باعث شد به نویسندگی علاقه پیدا بکنم ین بود که بر حسب عادت روزانه،عکس نوشته ای را در فضای مجازی منتشر میکردم و جملاتی از بزرگان و گذشتگان به آن ضمیمه میکردم.
با خودم گفتم چرا خودم چیزی برای گفتن ندارم؟
من به هیچ عنوان مصرف کننده بودن را محکوم نمیکنم اما باید دانست که اگر قرار است حرف دیگران را تکرار کنیم،هیچ کاری نکرده ایم و فقط منتشر کننده بوده ایم تا تولید کننده!
باید هدفمان این باشد که مرز هارا پیش ببریم،خوشبختانه مرز های علم نامحدود هستند و نگرانی بابت تمام شدن آن نداریم.