اندر آداب نویسندگی

از قدیم الایام هرگاه کسی در صدد آن بود که کاری را آغاز کند، آداب آن را مطالعه می‌کرد و در تمام مسیر به آن آداب مستلزم بود تا مبادا با سرپیچی ناخواسته، از مسیر خود منحرف گشته و به ناکجا آباد کشیده شود.

نوشتن هم به منزله هنری بزرگ و عالیقدر، آدابی مخصوص به خود را داراست که ضروریست هر نویسنده‌ای پیش از آغازیدن آن، آنها را بیاموزد و به آنها پایبند باشد.

به نظرتان آیا ممکن بوده که نویسندگان بزرگ اعم از ایرانی و غیر ایرانی بدون تبعیت از این آداب به آثاری خلاقانه دست بیایند؟

آیا داستایوفسکی می‌توانست بدون رعایت نظم روزانه‌اش دست به خلق چنین شاهکارهایی یه یاد‌ماندنی بزند که پس از دهه‌های متوالی هنوز هم در دل جامعه رواج دارد؟

از آنجا که هر کسی قادر است در مسیر نویسندگی برای خود آدابی نو تعریف بکند، می‌توان مدعی شد که این مسیر پر پیچ و خم بی‌نهایت آداب دارد. بنابراین در نوشته زیر به ذکر بعضی از آداب شاخص که نویسندگان به آنها پایبند بوده‌اند می‌پردازیم.

 

  • خودت را گرم کن

اولین آداب داستان‌نویسی آن است که نویسنده پیش از شروع به نوشتن داستان به خود زحمت بدهد و چند صفحه‌ای را به عنوان آزاد بنویسد تا بلکه عضلات نویسندگی‌اش کمی گرم شوند. با آزادنویسی به خودمان اجازه می‌دهیم که نوشتن برایمان مثل ظهر هلاهل تلخ نباشد و شیرین جلوه کند.(آزادنویسی)

بارها نویسندگانی را دیده‌ام که بدون هیچ مقدمه‌ای شروع به نوشتن می‌کنند و طولی نمی‌کشد که خشکی قلم و هزار درد بی‌درمان که از گرم نکردن ناشی شده است، آنها را به عقب‌نشینی وا‌می‌دارد و خیلی راحت دست از نوشتن برمی‌دارند.

گویا این نویسندگان اعتقادی به بهینه کار کردن بهتر از سخت کار کردن است ندارند و ناشیانه سعی در شروع مسیری دارند که به استقامت بالایی نیازمند است.

نویسنده پیش از نوشتن به مانند فوتبالیست پیش از مسابقه می‌ماند. هر دو می‌بایست خود را گرم بکنند، در غیر اینصورت دچار صدمه‌های جبران‌ناپذیری خواهند شد. حال فوتبالیست مصدوم می‌شود و نویسنده از نوشتن زده ‌می‌شود.

 

  • زمان مناسب را برگزینید

غالب نویسندگان بزرگ و موفق، بهترین زمان را برای نوشتن برمی‌گزیدند و از نوشتن در ساعاتی که خستگی به اوج خود می‌رسد، پرهیز می‌نمودند.

آلیس مونرو، استاد داستان کوتاه و برنده ۲۲ جایزه ادبی از جمله جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۳ می‌نویسد:

من هر روز صبح، هفت روز در هفته می‌نویسم. من از حدود ساعت هشت می‌نویسم و حدود ساعت یازده نوشتن را به پایان می‌رسانم… آنقدر در این کار جدی هستم که سهمیه صفحات دارم. همچنین در مورد میزان پیاده‌روی هر روز نیز متعهد هستم. هر روز سه مایل باید پیاده بروم، بنابراین اگر روزی این میزان پیاده نروم، باید آن را جبران کنم. من پدرم را دیدم که از همان شیوه استفاده می‌کرد. شما با انجام همه این آداب و روشها، از شیوه خاص خود محافظت می‌کنید.

یا موراکامی نویسنده کافکا در ساحل در مورد عادت نویسندگی‌اش می‌گوید:

من ساعت چهار صبح بلند می‌شوم و پنج تا شش ساعت کار می‌کنم. بعد از ظهر ده کیلومتر می‌دوم و بعد از آن ورزش می‌کنم. سپس کتاب می‌خوانم و کمی به موسیقی گوش می‌دهم و ساعت نه شب می‌خوابم.

آنچه زیاد است، شاهد و دلیل است از اینکه این نویسندگان نام‌آور، بهترین زمان از روز را برای نوشتن برمی‌گزینند. صبح زود بهترین موقعی است که یک نویسنده می‌تواند به دور از هرگونه هیاهو و شلوغی به نوشتن مشغول شود و پیش از آنکه هیاهوی روزانه برخیزد، کارش را به اتمام رسانده باشد.

اما اکنون نوشتن شکل جدیدی را به خود گرفته است. به یمن تکنولوژی تا پاسی از شب بیدار می‌مانیم و صبح روز بعد حالت محتضری را برخورداریم. حال چگونه می‌توان از این نویسنده انتظار خلق اثر مناسب را داشت؟

 

  • حد مناسبی را برای نوشتن تعیین کنید

حدی را برای نوشتن تعیین کنید و پیش از پایان رساندن آن از نوشتن دست نکشید. قسمتی کوتاه از کتاب آداب روزانه درباره استفن کینگ نویسنده معروف و پر کار آمریکایی می‌نویسد:

کینگ هر روز می‌نویسد، حتی در تعطیلات و نیز روز تولدش تقریباً هیچ‌وقت پیش از آن‌که سهمیه‌ی روزانه‌ی دوهزار کلمه‌ای‌اش را بنویسد، دست از کار نمی‌کشد.

حوالی ساعت هشت یا هشت و نیم صبح شروع به کار می‌کند. بعضی روزها تا یازده و نیم، دو هزار کلمه‌اش را می‌نویسد، اما اغلب باید تا یک و نیم کار کند تا سهمیه‌ی روزانه حاصل شود. عصرها و شب‌ها آزاد است که چرتی بزند، نامه‌هایش را بخواند، مطالعه‌ای کند، در خدمت خانواده باشد و به تماشای بازی‌های تیم ردساکس از تلویزیون بنشیند.

یکی از آفاتی که نویسندگان در این مرحله دچار آن می‌شوند، تعیین کردن ساعت است. به خود می‌گوید که من هر روز سه ساعت می‌نویسم ولی دریغ که این سه ساعت معمولا به بازی کردن با خودکار و کاغذ منجر می‌شود و هیچ نتیجه‌ای از آن عاید نمی‌گردد.

بهتر است تمرکز خود را بر تعداد واژگان متمرکز بکنیم تا هیچ راه فراری برایمان باقی نماند.

 

  • پیاده‌روی فراموش نشود

از آنجایی که نویسندگان معمولا پشت میز نشین هستند و به نوشتن و خواندن مشغولند، بهتر است که هر روز زمانی را به پیاده‌روی اختصاص بدهند. پیاده‌روی علاوه بر سلامتی، فواید دیگری از جمله ایده‌یابی را هم به دنبال دارد.

من هر روز سر ساعتی معین، بدون آنکه موبایلم بردارم، دفترچه یادداشت و خودکاری را برمی‌دارم و به گردش در خیابان‌ها یا هر جایی که به نظرم جذاب باشد می‌پردازم. در طی این گردش، همه چیز را از نظر می‌گذرانم و به دقت به همه‌جا سرک می‌کشم. هر نکته‌ای که برایم جذاب است را یادداشت می‌کنم و از برخی در نوشتن داستان‌هایم الهام می‌گیرم.

نویسنده نباید از محیط اطراف خود غافل باشد، باید خوب ببیند، بشنود، لمس کند، و ببوید و بچشد. هر آنچه که برای نوشتن داستان نیاز است را به راحتی می‌توان از محیط برگرفت.

بدانید که جهان پر از ایده است فقط کافیست که لختی دقیق‌تر به اطراف خود بنگریم تا به وضوح آنها را بیابیم. به همین خاطر ضروری است که موبایل یا هر چه که ممکن است حواستان را پرت کند با خود به همراه نداشته باشید.

(نویسنده مثل نوزاد است)

 

  • پاره پاره ننویسید

تجربه شخصی به من ثابت کرده که سه ساعت نوشتن مستمر، به مراتب بهتر از شش ساعت نوشتنی است که در طول روز پخش شده باشد. اگر چه باید نویسنده در طول روز مشغول باشد ولی متمرکز نوشتن یکی از شاخصه‌های بارز هر نویسنده‌ موفقی محسوب می‌شود.

در واقع با نوشتن متمرکز است که می‌توانیم به طرحی خلاقانه وداستانی نو نایل شویم. فرض بگیرید که هر بار به محض آنکه کار به ثمر می‌نشیند از جایتان برخیزید و بگویید که برای اکنون کافی است، در این صورت نمی‌توان امید داشت که شنا بتوانید کار مفیدی صورت بدهید اگر چه که اگر ضرورت اقتضا بکند، همان نوشتن منقطع خود می‌تواند بهتر از ننوشتن باشد.

 

  • حواس‌پرتی را بکاهید

تمرکز یکی از از مهم‌ترین شاخصه‌هایی است که هر نویسنده موفق به آن مجهز است ولی متاسفانه امروزه با پیشرفت تکنولوژی، میزان حواس‌پرتی به طرز چشمگیری افزایش داشته و این خود کار ما نویسنده‌ها را سخت‌تر می‌کند.

حال این به خودتان بستگی دارد که در محیط‌های آرام می‌نویسید یا برایتان مهم نیست و می‌توانید در محیط‌های شلوغ هم بنویسید ولی آنچه که مهم است، حفظ نقطه کانونی تمرکز است که شما را به نتایج شگفت‌انگیزی می‌رساند.

حال برخی از نویسندگان به مانند ری براد بری می‌گوید:

من در هر محیطی می‌توانم کار بکنم. من در کنار پدر و مادرم و برادرم در یک خانه کوچک در لس‌آنجلس بزرگ شدم و در اتاق نشیمن و اتاق خواب می‌نوشتم.

اما برخی دیگر مثل خودم از نوشتن در محیط شلوغ بیزار است. من هر روز صبح زود پس از آنکه از خواب بیدار می‌شوم، درب اتاق‌را قفل می‌کنم و هر کسی درب بزند پاسخی نمی‌دهم. در ابتدا برای اطرافیانم عجیب بود که چنین رفتاری از خود بروز بدهم اما به مرور زمان سوء تفاهم‌ها برطرف شد. جالب آنکه حتی از ساعت و هر چه که زمان را نشان بدهد هم بیزار هستم و آنها را از جلوی چشم خودم دور نگاه داشته‌ام ولی با این حال از گوش سپردن به موسیقی در حین نوشتن لذت می‌برم.

 

  • قصاص قبل قتل ممنوع

یکی از عادت‌های مخربی که نویسندگان به آن دچار می‌شوند، قصاص قبل قتلی است که در قبال نوشته‌هایشان در پیش می‌گیرند. آنها به طرز وسوسه‌انگیزی پیش‌نویس‌هایشان را اصلاح می‌کنند و اجازه بروز و ظهور هیچ‌گونه الهامی را نمی‌دهند.(مزایای زیادنویسی)

از سویی شوقی دیوانه‌وار تقلا می‌کند که پیش تازد و مرزها را در هم نوردد ولی از سویی دیگر، نویسنده در اقدامی خصمانه و متقابل، به اصلاح نوشته خود می‌پردازد و چشمان خلاقیت را کور می‌کند. اگر آثار این نویسندگان را از نظر بگذرانید، چیزی جز صحنه‌های کلیشه‌ای، دیالوگ‌های کلیشه‌ای و طرح کلیشه‌ای نخواهید دید.

تنها راه چاره آن است که بی‌محابا و با سرعت هر چه تمام‌تر بنویسیم و اجازه ندهیم که کمالگرایی لجام‌گسیخته ما را به سخره بگیرد. بعد از آنکه پیش‌نویس به پایان رسید، می‌توانید به مثابه یک معلم سختگیر با نوشته‌تان برخورد بکنید.

 

  • نویسنده باید حریص باشد

به هنگام یافتن ایده داستانی یا نوشتن صحنه‌ها و هر کدام از اجزاء داستان، به آنچه که در وهله اول به ذهنتان خطور می‌کند اکتفا نکنید. برای دوری از کلیشه‌ها باید پیش بروید و احتمالات مختلف را بررسی بکنید.

بهتر است چندین بار صحنه را به شکل‌های مختلفی که به ذهنتان می‌رسد بنویسید و در مرحله بازنویسی آن موردی را که بیشتر از بقیه مفید است نگاه بدارید.

به یاد داشته باشید که قناعت هر چه قدر هم صفت پسندیده‌ای باشد، در نویسندگی مذموم است. شما برای خلاقیت باید فراتر از اولین‌ها بروید.

 

  • خیالپردازی ممنوع

بارها برایم پیش آمده که در ابتدای نوشتن یک داستان، به فکر و خیال‌های واهی می‌پردازم. در عالم اوهام می‌بینم که کتاب موفقی نوشته‌ام و شاهکار م ندست به دست می‌چرخد و همه با دهان‌هایی وامانده آن را مطالعه می‌کند و آفرین و احسنت‌هایشان را به سمت من روانه می‌کنند.

بعد یک کمپانی فیلم‌سازی معروف حق کتاب را از من خریداری می‌کند و خوشبختی به یکباره به من روی می‌آورد. نیمی از وقت گذشته و من همچنان در عالم رویا سیر می‌کنم. اما همین که نوشتن شروع می‌شود و سختی‌ها دانه به دانه آشکار می‌شوند، کاخ آرزو‌ها فرو می‌ریزد و حسرتی توامان با ناامیدی وجودم را فرا می‌گیرد.

لطفن بدون هیچگونه خیالپردازی به نوشتن مشغول شوید. فرض کنید که قرار است بدترین رمان دنیا را بنویسید و هیچکس حتی قرار نیست نگاهی به آن بیفکند چه برسد آن را بخوانند و از آن فیلم اقتباس کنند.

جالب است که سالانه در انگلستان مسابقه‌ای برگزار می‌شود که در آن نویسندگان در نوشتن بدترین رمان به رقابت می‌پردازند و برنده آنی است که رمان او از پایین‌ترین سطح استاندارد برخوردار است.

 

  • گر صبرکنی ز غوره حلوا سازی

نویسنده باید صبری به مانند صبر ایوب را دارا باشد. رشد و پیشرفت در مسیر نویسندگی حلزونی است. یک حلزون را تصور کنید که چطور تن لغزنده‌اش را به زمین می‌کشاند و به آرامی از سویی به سوی دیگر می‌رود، شمای نویسنده هم به مانند آن حلزون هستید.

ما گمان می‌کنیم که رشد و پیشرفت در مسیر نویسندگی، هالیوودی است در حالیکه واقعیت چیز دیگری را می‌گوید. رشد در مسیر نویسندگی در سه سال اول به هیچ عنوان به چشم نمی‌آید. نعجب نکنید که اگر نمی‌توانید در ابتدای مسیر نویسندگی کتاب بنویسید.

نوشتن کتاب فرسایشی است و صبر و استمرار شما را می‌آزماید. آرام و آهسته پیش بروید. تلاش و استمرار روزمره است که تعیین می‌کند شما نویسنده موفقی هستید لاغیر.

سختی‌های مسیر نویسندگی به طور هوشمندانه و غیرمحسوسی، افراد بی‌صبر و حوصله را از مسیر خارج می‌کند. به یاد داشته باشید که کار بزرگ، صبر بزرگی می‌طلبد. چه کارهای مستمر و بزرگی که با یک روز وقفه به طور کلی از بین رفته‌اند. (چرا التزام حیاتی است)

 

  • ناامیدی ممنوع

بسیاری از نویسندگان در ابتدای مسیر دچار سرخوردگی و ناامیدی می‌شوند به خاطر آنکه گمان می‌کنند آنها هیچوقت قادر نخواهند بود آثاری مثل بینوایان و … خلق کنند. این افراد از توانایی لازم برخوردار هستند اما این ناامیدی از جای دیگری نشات می‌گیرد.

متاسفانه هر فردی در هر سنی که باشد گمان می‌کند که برای نوشتن دیر شروع کرده است، به جرئت می‌توانم بگویم که اگر شما یک نوزاد را هم به نوشتن وادارید، می‌گوید که م ندیر شروع کرده‌ام چه رسد به فردی که در دهه چندم زندگی‌اش به نوشتن روی آورده است.

این طرز فکر بازنشستگی را از ذهن خود دور کنید. بسیاری از نویسندگان در دوران پیری‌شان به نوشتن مشغول شدند و آثار بزرگی را آفریدند. به عنوان مثال جی.کی.رولینگ نویسنده مجموعه هری‌پاتر، در سی و یک سالگی بود که توانست به شهرت برسد، آن هم با شرایط روحی اسفناک که از تحمل اکثریت خارج است.

به این فکر کنید که سال بعد به خود خواهید گفت:

ای کاش سال گذشته شروع کرده بودم و الان می‌توانستم بنویسم. آیا تحمل این حسرت برایتان مقدور است؟(مطلبی در این مورد)

گاهی اوقات هم افراد شرایط اقتصادی و تحریم و گرانی را بهانه می‌کنند، به آنها حق می‌دهم ولی باید بدانید که زمان گوشش بدهکار بهانه‌های ما نیست. او می‌گذرد و بدون توجه به مشکلات، ما را به سمت مرگ سوقمان می‌دهد.

این مقاله به مرور تکمیل خواهد شد.

هادی قربانی

هادی قربانی

همیشه دنبال این بودم که چطوری می‌تونم زندگیم رو بهتر کنم به همین خاطر یک روز هم از یادگیری دست نکشیدم

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *